- مبدل کردن
- ور تاندن ور تانیدن بدل کردن عوض کردن: ملک ایشان در تزلزل و اضطراب افتاد. نظام الملک وزیر را بتاج الملک ابوالغنایم مبدل کردند
معنی مبدل کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Fashion
modelar
entwerfen
projektować
проектировать
проектувати
ontwerpen
diseñar
concevoir
progettare
डिजाइन करना
ডিজাইন করা
merancang
tasarlamak
デザインする
kubuni
ออกแบบ
ڈیزائن کرنا
چسباندن
پرداختن، بخشیدن
پذیرفتن
برچیدن
ثقل معده پیدا کردن
رمشاندن
کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
پذیرفتن، قبول کردن، اجابت کردن، بر عهده گرفتن، کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
اجابت کردن، پذیرفتن، تسلیم شدن
چرک کردن ماده کردن دمل (جراحت)، بچرک نشستن دمل (جراحت و غیره) چرک کردن
ور تنیدن داد و ستد کردن معاوضه کردن چیزی را، تبدیل کردن وجه رایج کشور دیگر