جدول جو
جدول جو

معنی مبدل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مبدل کردن
ور تاندن ور تانیدن بدل کردن عوض کردن: ملک ایشان در تزلزل و اضطراب افتاد. نظام الملک وزیر را بتاج الملک ابوالغنایم مبدل کردند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
Fashion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
проектировать
دیکشنری فارسی به روسی
डिजाइन करना
دیکشنری فارسی به هندی
ডিজাইন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متصل کردن
تصویر متصل کردن
چسباندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبذول کردن
تصویر مبذول کردن
پرداختن، بخشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قبول کردن
تصویر قبول کردن
پذیرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منحل کردن
تصویر منحل کردن
برچیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رودل کردن
تصویر رودل کردن
ثقل معده پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیل کردن
تصویر تبدیل کردن
رمشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکدر کردن
تصویر مکدر کردن
تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبول کردن
تصویر قبول کردن
پذیرفتن، قبول کردن، اجابت کردن، بر عهده گرفتن، کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبول کردن
تصویر قبول کردن
اجابت کردن، پذیرفتن، تسلیم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
چرک کردن ماده کردن دمل (جراحت)، بچرک نشستن دمل (جراحت و غیره) چرک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ور تنیدن داد و ستد کردن معاوضه کردن چیزی را، تبدیل کردن وجه رایج کشور دیگر
فرهنگ لغت هوشیار